جدول جو
جدول جو

معنی واپس افکندن - جستجوی لغت در جدول جو

واپس افکندن
(غُ کَ دَ)
یا افگندن. درنگی کردن. به تأخیر انداختن. معطل کردن. دیری کردن. (ناظم الاطباء) ، در پس انداختن. (بهارعجم) (آنندراج) ، تسویف. (تاج المصادر بیهقی). پشت سر گذاشتن. تأخیر کردن. رجوع به واپس فگندن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پس افکندن
تصویر پس افکندن
پس انداختن، به وجود آوردن بچه، به دنیا آوردن، عقب انداختن، پس انداز کردن
فرهنگ فارسی عمید
(شُ دَ)
یا فگندن. پشت سر گذاشتن:
آن حرم قدس چو واپس فگند
راه در اقصای مقدس فگند.
امیرخسرو (از بهارعجم) (آنندراج).
، درنگی کردن. به تأخیر انداختن. معطل کردن. و رجوع به واپس افگندن شود
لغت نامه دهخدا
(مُ حَ رَ)
تأخیر. به عقب انداختن. بدنبال افکندن. نسی ٔ. (ترجمان القرآن). ارجاء. بازپس انداختن: و گفت آدمی (که) توبه و طاعت بازپس می افکند راست بدان ماند که شکار میکند تا منفعت آن دیگری را رسد. (تذکرهالاولیاء عطار)
لغت نامه دهخدا
(غُ شُ دَ)
عقب افتادن. پس افتادن. تأخر: چون پادشاهی عجم زوال پذیرفت و کبیسه ربع ایشان بیفتاد ادراک غلات واپس افتاد بهر چهار سال یکروز. (تاریخ قم ص 14). چون کبیسۀ عجم در اسلام بیفتاد فصول سال ایشان بگردیدند و ادراک غلات واپس افتاد پس از این جهت بدیشان زحمت و رنج رسید و درادای خراج به تنگ آمدند سبب واپس افتادن ادراک غلات و ارتفاعات از ابتدای دادن خراج. (تاریخ قم ص 145)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
چیزی از درآمد خود ذخیره کردن. اندوخته ساختن. ذخیره کردن، تأخیر. بعقب انداختن، میراث گذاشتن. (برهان قاطع) ، پس افکندن کار را، مساوفه
لغت نامه دهخدا
(اَ کَ دَ)
تسویف. (تاج المصادر بیهقی). کار واپس انداختن. تأخیر
لغت نامه دهخدا
تصویری از اسپ افکندن
تصویر اسپ افکندن
اسب بمیدان تاختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس افکندن
تصویر پس افکندن
ذخیره کردن اندوختن، بعقب انداختن (کاررا) تاخیر، میراث گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس افکندن
تصویر پس افکندن
((~. اَ کَ دَ))
پس انداز کردن، ذخیره کردن
فرهنگ فارسی معین